قانون مو یا سر
واقعیتی تاریخی متعلق به سلسله چینگ (Qing) وجود دارد که در آن حکومت چین بین سال های 1644 تا 1912 میلادی هویت، اعتبار و مشروعیت خود را گره زده بود به موی سر مردان!
در زمان سلطه این سلسله مردان مجبور بودند جلو سر را بتراشند و در پشت مو را بصورت دُم اسبی ببندند و بلند کنند (این مدل مو معروف به کیو queue بوده است). حکومت برای خاطین از این فرمان، حکم اعدام صادر می کرد.
این رسم البته متعلق به منچو ها، همان قومی که سلسله چینگ را بنیان نهادند، بود و حکومت چینگ آن را به نماد وفاداری به حکومت ترجمه می کرد. بدیهی است وقتی شما به مردم بگویید که چطور لباس بپوشید یا چطور آرایش کنید، عده ای بدان اعتراض خواهند کرد (حتی اگر قانون شما ممنوعیت رها کردن باد معده در خیابان باشد عده ای ممکن است گروه های زیر زمینی تشکیل دهند و در آنجا به نشانه اعتراض دست جمعی باد معده رها کنند.) در چین نیز ابتدا مردم هان (قوم مرکزی چین) بشدت در مقابل این خواسته حکومت ایستادگی کردند؛ زیرا مردم هان این کار را نتنها تحقیر آمیز بلکه بر خلاف فرهنگ و سنن خود می دیدند.
اما بزودی همه مجبور شدند این قانون را رعایت کنند زیرا در غیر اینصورت جانشان را از دست می دادند. این سیاست اجباری بعدها به قانون (مو یا سر) معروف شد. شما باید بین مدل موی دلخواهتان یا از دست دادن سرتان یکی را انتخاب می کردید.
البته گیر دادن به موی مردان سابقه ای طولانی تر در چین دارد، مثلا بعد از از بین رفتن مغول ها از سال 1392 میلادی تا سال ها مدل موی مغولی در چین ممنوع بوده و اگر چنین مدلی دیده می شود، آرایشگر و صاحب سر هر دو اخته می شدند.
حتی حزب کمونیست تا دوره پایان دوره مائو اگر جایگاهی در حزب کمونیست می خواستید باید مدل موی استاندارد حزب را داشته باشید. البته با از بین رفتن سلسله چینگ همگان به این توافق رسیدند که مدل مو یک انتخاب فردیست و حکومت نباید در کار شخصی افراد دخالت کند.
پس از فروپاشی سلسله چینگ شهروندان آزاد شدند و دیگر کسی به آنها امر و نهی نمی کرد که چطور مو های خود را اصلاح کنند.
مدل های موی ممنوعه در کره شمالی
موضوع مدل مو در کره شمالی امروز در سراسر جهان معروف است. دولت تنها مدل های استاندارد سوسیالیستی را مجاز اعلام کرده است. به عنوان نمونه شما نمی توانید موی خود را رنگ کنید زیرا این موضوع نشانه غرب زدگی شما خواهد بود. گفته شده که چند مدل مو هم اختصاصی به رهبر کره شمالی تعلق دارد و مردم حق ندارند آن مدل ها را تکراز کنند.
البته در کره شمالی آنقدر محدودیت ها زیاد است که شاید مدل مو کم اهمیت ترین آنها باشد.
چرا حکومت های ایدئولوژیک به یکسان سازی پوشش و مدل موی افراد علاقه مندند؟
اینکه حکومتهای ایدئولوژیمحور به ظاهر افراد و سبک زندگی آنها حساسیت نشان میدهند، به ماهیت ایدئولوژیهایشان برمیگردد. ایدئولوژیها معمولاً یک دیدگاه جامع و کلنگر نسبت به جامعه دارند و تلاش میکنند یک نظم واحد و کنترلشده ایجاد کنند.
ظاهر افراد، مثل مدل مو، نوع لباس، یا حتی آرایش، در چنین نظامهایی نمادی از وفاداری، یکپارچگی و هویت ایدئولوژیک محسوب میشود. چند دلیل اصلی برای این رویکرد وجود دارد:
1. کنترل هویت فردی و جمعی: ظاهر افراد بخشی از هویت آنهاست. حکومتهای ایدئولوژیک با دخالت در این بخش، میخواهند نشان دهند که هویت فردی تحت کنترل ایدئولوژی است و نمیتواند از آن فراتر برود. مثلاً در آلمان نازی، ظاهر افراد باید با تصویر “نژاد برتر” مطابقت داشته باشد، در حالی که مدلهای “نامتعارف” یا متفاوت به عنوان تهدیدی برای نظم تلقی میشدند.
2. نمایش وحدت و انضباط: ظاهر یکدست، مثل لباس یا مدل موهای مشابه، ابزاری برای ایجاد حس وحدت و انضباط در جامعه است. مثلاً در چین دوران مائو، لباسهای ساده و شبیه به هم (مثل کت و شلوار مائویی) نشاندهنده برابری طبقاتی و رد کردن تجملات بود. این کار پیام واضحی داشت: همه باید بخشی از یک کل واحد باشند.
3. تقابل با “دشمنان فرهنگی”: بسیاری از ایدئولوژیها، ظاهر افراد را به عنوان مرز بین خود و “دیگران” تعریف میکنند. مثلاً رژیمهای کمونیستی، مدلهای موی غربی یا لباسهای مد روز را به عنوان نماد سرمایهداری و انحطاط فرهنگی میدیدند و آن را سرکوب میکردند. این نوع محدودیتها اغلب بخشی از مبارزه نمادین با “نفوذ دشمن” بود.
4. تقویت قدرت و کنترل اجتماعی: دخالت در ظاهر افراد ابزاری است برای اعمال قدرت و یادآوری حضور دائم دولت در زندگی مردم. هر بار که افراد مجبور میشوند ظاهرشان را تغییر دهند یا از قواعد خاصی پیروی کنند، ناخودآگاه سلطه حکومت را احساس میکنند. این نوع کنترل به حکومتها اجازه میدهد حتی در کوچکترین جنبههای زندگی مردم نفوذ کنند.
5. نماد وفاداری و مشروعیت سیاسی: بسیاری از حکومتهای ایدئولوژیک، ظاهر و پوشش را به عنوان آزمایشی برای وفاداری سیاسی میدانند. اگر کسی از قوانین مربوط به ظاهر سرپیچی کند، این سرپیچی میتواند به منزله رد ایدئولوژی تلقی شود. برای مثال، در کره شمالی، داشتن مدل موی غیرمجاز ممکن است نشانهای از بیاحترامی به ارزشهای نظام باشد.
به طور کلی، این حکومتها ظاهر افراد را به عنوان ابزاری نمادین برای القای ایدئولوژی خود و ایجاد نظم اجتماعی میبینند. از آنجا که ایدئولوژیهای افراطی به دنبال نفوذ در همه جنبههای زندگی هستند، دخالت در ظاهر افراد یک راه مستقیم برای نشان دادن تسلطشان است. این کار البته آزادی فردی را سرکوب میکند، که ذاتاً با روح ایدئولوژیهای تمامیتخواه سازگار است.
برای خرید و تعمیر لپ تاپ در ملارد و سراسیاب و اندیشه و فردیس و صفادشت به ما مراجعه کنید.
نظر فیلسوفان سیاسی در این مسئله چیست؟
هانا آرنت در کتاب “ریشههای توتالیتاریسم” توضیح میدهد که حکومتهای توتالیتر به دنبال کنترل کامل زندگی عمومی و خصوصی افراد هستند. این حکومتها با دخالت در کوچکترین جنبههای زندگی روزمره، حتی ظاهر افراد، سعی میکنند نه فقط رفتار، بلکه هویت و فکر مردم را هم به شکلی یکپارچه و هماهنگ با ایدئولوژی خود بازسازی کنند. آرنت این را بخشی از حذف فردیت در نظامهای توتالیتر میداند: یعنی فرد به جای اینکه یک موجود مستقل باشد، به ابزاری در خدمت ایدئولوژی تبدیل میشود.
جورج اورول در رمان “۱۹۸۴” هم به طور استعاری به این مسئله اشاره میکند. او نشان میدهد که چگونه یک حکومت تمامیتخواه میتواند با کنترل ظاهر، زبان، و حتی عواطف افراد، وفاداری کامل آنها را به نظام تضمین کند. در ۱۹۸۴، همه چیز، حتی لباس و ظاهر، باید بازتابی از نظم و انضباط مورد نظر حکومت باشد. ظاهر افراد در این دنیای خیالی به نمادی از سرکوب فردیت و یکسانسازی تبدیل شده است.
میشل فوکو، در کتاب “نظارت و تنبیه”، به این موضوع میپردازد که حکومتها چگونه از طریق بدن افراد و عادتهای ظاهری، نظم و کنترل اجتماعی را اعمال میکنند. او توضیح میدهد که ظاهر افراد، از جمله لباس و مدل مو، بخشی از “بدن سیاسی” است و میتواند وسیلهای برای تسلط ایدئولوژیک باشد.
جمع بندی و هدف نوشته
من این متن را زمانی می نویسم که در مجلس و دولت بحث زیادی پیرامون قانوین به نام حجاب و عفاف وجود دارد. چند دهه است در ایران مسئله حجاب به مناقشه بین حکومت و مردم تبدیل شده است. مردم ایران بطور سنتی مردم عفیفی هستند و همواره پوشش آنها ضمن حفظ زیبایی از هنجار های اجتماعی پیروی کرده است.
در دوره رضاشاه، حکومت برای دوره ای حجاب را به عنوان نمادی از عقب ماندگی میدانست برای همین رویکردی قهری نسبت به مسئله پیدا کرد و با ماموران چماق بدست زنان را مجبور می ساخت تا لچک از سر بردارند. این اقدام حکومت پهلوی اول در تاریخ به عنوان ننگی همیشگی باقی ماند. تلاش برای مجبور سازی توده مردم به پیروی از نوع خاصی از پوشش همواره به شکست منجر شده است اما تنها سیاستمداران عاقل از آن درس میگیرند.
رویکرد اجبار به حجاب و جریمه نقدی افرادی که این قانون را زیر پا می گذارند در نهایت باعث خواهد شد که مردم برای اینکه نشان دهند حکومتی نیستند، دست از حجاب معمول و عرف خود بردارند. در نتیجه مجموعه اقدامات حکومت برای با حجاب ساختن بی حجاب ها باعث بی حجابی بیشتر می شود. این موضوع یک رویداد کاملا پیشبینی پذیر است.
حکومتی که هویت و وجاهت خود را به مسئله حجاب گره بزند در واقع در حال تضعیف روز به روز خود است زیرا به شهروندان می گوید که من تمام تلاشم را می کنم که شما را آن کنم که خود خواهم و مردم هر روز می بینند که حکومت شکست بیشتری می خورد، سرانجام این کار مواجه مردم با حکومت خواهد بود و به گفته تاریخ حکومت ها می آیند و میروند اما مردم همیشه هستند!
تنها شاخه های خشک هستند که در بادهای ضعیف می شکنند. معمولا تصور حاکمان این است که ایستادگی نشانه قدرت است اما نباید فراموش کرد که تغییر پذیری هم، رمز ماندگاریست.